English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7106 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reexport U صادرات مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
extreport trade U صادرات مجدد کالاهای وارداتی
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
exported U صادرات
export U صادرات
outgoings U صادرات
out goings U صادرات
exporting U صادرات
export quotus U سهمیه صادرات
export dependence U وابستگی صادرات
import and export U واردات و صادرات
net exports U خالص صادرات
export charge U هزینه صادرات
volume of export U حجم صادرات
export incentive U انگیزه صادرات
export promotion U افزایش صادرات
export tax U مالیات بر صادرات
export charge U تعرفه صادرات
export promotion U توسعه صادرات
export surplus U مازاد صادرات
capital exports U صادرات سرمایه
export licence U پروانه صادرات
export documents U اسناد صادرات
export tariff U حقوق صادرات
export tariff U تعرفه صادرات
export duty U تعرفه صادرات
total exports U جمع کل صادرات
export duty U هزینه صادرات
export tariff U هزینه صادرات
export duty U حقوق صادرات
export charge U حقوق صادرات
laissez-faire U ازادی صادرات وواردات
reexport U صادرات مجددکالای وارداتی
export import bank U بانک صادرات واردات
passive trade balance U فزونی واردات بر صادرات
invisible exports U فرستاده هایا صادرات نامحسوس
export multiplier U ضریب بهم فزاینده صادرات
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
trade deficit U حالتیکه در ان صادرات یک کشور کمترازواردات ان باشد
balance of trade U تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
trade gap U تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
balance of trade U تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
furthers U مجدد
renewed U مجدد
further U مجدد
seconds U مجدد
furthered U مجدد
seconding U مجدد
seconded U مجدد
furthering U مجدد
furthermore U مجدد
further on U مجدد
second U مجدد
reflorescence U مجدد
remanded U بازداشت مجدد
reissuing U چاپ مجدد
renascence U زندگی مجدد
replenished U پرکردن مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissue U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
reshipment U حمل مجدد
resorption U مکیدن مجدد
restart U شروع مجدد
replenished U تدارک مجدد
remotion U حرکت مجدد
reporduce U تولید مجدد
resale U حراج مجدد
resupply U اماد مجدد
remand U بازداشت مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remands U بازداشت مجدد
republication U انتشار مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
replenish U پرکردن مجدد
rerun U اجرای مجدد
reoccur U فهور مجدد
resurvey U بررسی مجدد
resale U فروس مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
rededication U اهدا مجدد
rededication U تقدیم مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reebtry U ورود مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U تملک مجدد
reeducation U تربیت مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reentrance U دخول مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
recoupment U کسب مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
re claim U تقاضای مجدد
re attachment U توقیف مجدد
recaption U توقیف مجدد
recompile U کامپایل مجدد
reconversion U گرایش مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reapparition U فهور مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
recreations U خلق مجدد
recreation U خلق مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
reinfection U عفونت مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
replenishing U تدارک مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reproductions U تولید مجدد
reproduction U تولید مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reformat U فرمت مجدد
regelation U انجماد مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
restatements U بیان مجدد
restatement U بیان مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
redistribution U توزیع مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
restoration U استقرار مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reload U بارکردن مجدد
resurgence U طغیان مجدد
comeback U دستیابی مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
re-ran U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
re election U انتخاب مجدد
reload U پر کردن مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
reloads U پر کردن مجدد
reloads U بارکردن مجدد
retrials U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
repaint U رسم مجدد
re-election U انتخاب مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
regenerate U تولید مجدد
retransmission U مخابره مجدد
regenerated U تولید مجدد
retransmission U ارسال مجدد
regenerates U تولید مجدد
regenerating U تولید مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisit U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
Recent search history Forum search
2reintroduce?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com